بدون عنوان
آدرینا جون رو دیشب بردم دکتر خدا رو شکر عفونت گلوش خوب شده بود فقط یه قطره داد برای بینیش و گفت تا سه روز استفاده کنه گرفتگی بینیش هم خوب میشه
در مورد اسهالش هم گفت چون چهارشنبه استفراغ میکرد و آمپول ضد استفراغ زده نمیتونم بهش قرص بدم گفت چون این قرص اگر بخوره بازمیترسم بیفته رو استفراغ
بعد پرسید در روز چند بار اسهال داره گفتم دو بار گفت پس نیازی به قرص نمیبینم همون کته ماست و کشک بدی کافیه
بازم خدا رو شکر که عزیز دلم بهتره
بچم تو این چند روز خیلی ضعیف شد
خدا رو شکر از دیشب تا حالا یکم شروع کرده به غذا خوردن
قشنگ مامان دیشب صدای یک حیوان دیگه هم یاد گرفت (هاپو)
تا میگم هاپو چی میگه فوری صداش رو برام در میاره و میگه هاپ هاپ
الهی مامان فدات بشه عزیز دلممممم
خلاصه الان ادرینا جون صدای ٣ تا حیوان رو بلد شده(هاپو,جوجه و ببعی)
اجزای صورتش رو کاملا همه رو بلده (چشم,زبان,دندان,بینی)
مو و دست و پاهاش رو هم کاملا میشناسه
وقتی بهش میگم به لباست یا شلوارت اشاره کن سریع اشاره میکنه
وقتی چیزی رو از جایی بر میداره و بهش میگم برو بذار سر جاش سریع میره و میذاره همون جایی که برداشته
مامان فدای این دختر حرف گوش کنش بشه
یه چیز جالب دیشب که گذاشته بودمش داخل حیاط که بازی کنه یهو دیدم درب حیاط رو هم خودش باز کزده و داره داخل کوچه رو داره تماشا میکنه دیگه از حالا به بعد باید حواسم باشه که خوشکل خانم بلده درب حیاط رو باز کنه
وقتی بازیش تو حیاط تمام میشه خودش میاد داخل خونه و درب حال رو محکم میبنده
خیلی بلاست این جوجوی مامان